در آستانه شکستنم و شکستن لزوماً چیز دراماتیکی نیست. گریه به خاطر پیدا نکردن هدفون یا بلند نشدن از تخت با وجود گرسنگی در حد مرگ به خاطر ندیدن اعضای خانواده. شکستن آرام به سبک میانسالها و بعد فرو رفتن بیشتر و نه شکستن پر سر و صدای تینیجری قبل از یک صعود.